۱۳۹۵ آبان ۷, جمعه

قاصدان آزادی : شعار آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه در مراسم کوروش در پا...

دکتر محمد ملکی در مصاحبه با "دُرّ تی وی"، تعداد اعدامها در سال ۱۳۶۷ بیش ...

اعتراف دادستان کل رژیم به اختلاس ۱۲۰۰میلیارد تومانی در بانکهای ملی و ملت




آخوند محمدجعفر منتظری دادستان کل رژیم به اختلاس حدود ۱۲۰۰ میلیارد تومان در دو بانک ملی و ملت اعتراف کرد. وی گفت پول‌های اختلاس شده از بین رفته است و ما به‌دنبال متهمان هستیم.
آخوند محمدجعفر منتظری همچنین به اختلاس 8هزار میلیارد تومانی از صندوق ذخیره فرهنگیان اشاره کرد و گفت: 'بنا نداریم تا زمانی که تخلف در دادگاه محرز نشده جزئیات آن را اعلام کنیم.'
.

مسدود کردن مسیر منتهی به پاسارگاد توسط نیروهای سرکوبگر


از حوالی ساعت ۰۱۰۰ جمعه ۷ آبان به وقت ایران عوامل رژیم آخوندی کلیه راههای منتهی به پاسارگاد را مسدود کرده‌اند و هزاران خودرو قبل از ورودی پاسارگاد بلاتکلیف مانده‌اند.

بر اساس گفته شاهدان صحنه؛ هزاران مأمور در پاسارگاد حضور دارند تا مانع تجمع مردم شوند.
لازم به ذکر است که عده‌یی از مردم، برای بزرگداشت کوروش در روز 7آبان فراخوان به تجمع داده بودند، کاری که همه ساله انجام شده است.

۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه

جنايت عليه بشريت 

قاتلان مردم ايران كه 120 هزار اعدام و 7 قتل عام در اشرف و ليبرتي را در كارنامه خود دارند بايد توسط شوراي امنيت مورد محاسبه قرار بگیرند.
مجاهد شهيد غلامرضا زنگويي
عموم سردمداران كنوني رژيم در 35سال گذشته در مناصب كليدي قرار داشته و در جنايت عليه بشريت سهيم بوده اند.
سرنگونی ملایان در ایران تضمین صلح و امنیت در منطقه و جهان خواهد بو ما بهد.  جهان وسيله دشمن مشتركي هدف قرار گرفته است. اين دشمن، افراطي‌گري تحت نام اسلام است اسلام دمکراتیک، يعني اسلام مور‌د اعتقاد مجاهدين، نقطه مقابل برداشت بنیادگرایان از اسلام است با حمایت اجتماعی و صلاحیت به ایجاد تغییرات دموکراتیک مقاومت ایران می تواند بنیادگرایی ایدئولوژیک در ایران شکست بدهد
 

یونیسف: حمله هوایی به مدرسه‌یی در ادلب با ۲۲ کشته، «فاجعه» و « جنایت جنگی»



یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل‌متحد گفت در یک حمله هوایی به مدرسه‌یی در منطقه تحت کنترل رزمندگان سوری در ادلب سوریه، دست‌کم ۲۲ کودک و 6 آموزگار کشته شده‌اند. یونیسف می‌گوید این «فاجعه» « جنایت جنگی» است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه آنتونی لیک، مدیر صندوق کودکان سازمان ملل، این حمله را «فاجعه» و «درنده‌خویی» توصیف کرد و گفت «اگر عمدی انجام شده باشد، جنایت جنگی ا‌ست».
 
 
وی افزود این مدرسه چندین بار هدف قرار گرفته بود. حمله اخیر، احتمالاً مرگبارترین حمله به یک مدرسه، از زمان آغاز جنگ سوریه، طی بیشتر از پنج سال گذشته است.
 
 
تصاویر منتشر شده از محل حمله در این روستا، خرابه‌هایی را نشان می‌دهد که در میان برخی میز و صندلی مدرسه نیز دیده می‌شود.

۱۳۹۵ آبان ۳, دوشنبه

وحشت رژیم از فوران خشم مردم نسبت به بحران بیکاری و وضعیت وخیم اقتصادی


جلسه علنی مجلس رژیم روز یکشنبه دوم آبان ماه ۹۵ مملو از ابراز نگرانی و وحشت رژیم از فوران خشم مردم نسبت به  بحران بیکاری و وضعیت وخیم اقتصادی اقشار مختلف بود.
سعیدی عضو مجلس رژیم که سخنانش از رادیو فرهنگ رژیم پخش می شد، گفت: آيا حق داريم ضعف ها، سو استفاده ها و مقوله هاي مشابه ديگر كه موجب نارضايتي مردم شده است را به گردن ديگران بيندازيم؟
من از سمت جوانان فرياد بزنم بيكاري بيكاري بيكاري،  فكري براي اشتغال اشتغال اشتغال. بالاخره اينگونه كه نميشود بماند؛ جوانان ما چگونه زندگي كنند؟ چگونه نشاط اسلامي براي آنها مي طلبيم؟ ... آيا خريد هواپيماهاي پهن پيكر كه فقط سه درصد مردم با آن سرو كار دارند اولويت دارد يا اشتغال و بيكاري جوانان؟
جمالی عضو مجلس رژیم در سخنرانی خود گفت: ... اين روزها شاهد استغاثه و خواسته بازنشستگان فرهنگي و تجمع... آنها در مراكز استانها بوده ايم... با قدي خميده و عصا بدست مشكل بيمه و معيشت دارند، سالمندان و طبقات ضعيف اقتصادي مشكل جدي دارند...
خضری، نیز گفت:‌
بحث بيكاري، غول بيكاري بالاي ۴۰ درصد فارغ التحصيلان دانشگاهي ما را در مقاطع دكترا و كارشناسي ارشد، كارشناسي و كارداني از درد بيكاري به خود مي پيچند

همبستگی با جنبش دادخواهی قتل عام ۶۷ در هلند



اشرف نشانها و ایرانیان آزاده روز یکشنبه ۲ آبانماه برابر با ۲۳ اکتبر ۲۰۱۶ در ادامه جنبش دادخواهی مردم ایران برای به محاکمه کشاندن عاملان و عامران قتل عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال 67 به دستور خمینی جلاد، در لاهه پایتخت هلند و در مقابل پارلمان این کشور تظاهرات کردند.



۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه

در حاشیه بازی فوتبال استقلال خوزستان



شاید دیدن صحنه‌هایی از بازی فوتبال در خوزستان دل هر مخاطبی را به درد آورد. پدری دست کودک خود را گرفته و به ورزشگاه آورده و حال با سر و صورتی خونی باید به خانه برگردد. نگارنده مطلب با قبول تمام هیجانات، در بازیهای فوتبال خصوصاً دربی پایتخت و رقابت شدید بین قرمز و آبی به‌دنبال چرایی این برخوردهای شدید با یکدیگر است. معضلات اجتماعی و رسوب آن در جامعه به اشکال مختلف بروز بیرونی دارد. در یک ورزشگاه، یک مشاجره خیابانی، یک تصادف خیابانی و... که همگی آتش زیر خاکستر است و جنبه‌های دیگر آن را باید در واکنشهای خانوادگی نظیر طلاق و کودک‌آزاری و... جستجو کرد.
 


این توهم توطئه نیست که پدری که 6ماه حقوق نگرفته گنجایشی برای تحمل ناملایمتی مضاعفی را ندارد و تمام مشکلات اجتماعی که در جامعه رسوب کرده است با کوچکترین جرقه‌یی منفجر می‌گردد. ترس حاکمان پایتخت تغییر مطالبات مردم از خواستهای صنفی به مطالبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است و اگر تا چند سال پیش مناطق 1 تا 6 درگیر بودند امروز بخش بزرگی از استان تهران درگیر هستند و این یک آلارم برای حاکمیت است. فروپاشی اجتماعی قبل از فروپاشی سیاسی و حاکمیت مستقر همانند جوانه‌هایی است که در تابستان تبدیل به برگهای بزرگ می‌شوند. زمستان امسال سرد و تابستانی بسیار داغ در انتظار ایران است.

 پنجشنبه 29مهر.



حال ورزش ایران خوب نیست

در آخرین هفته مهر95 وزیر جوانان و ورزش همراه با دو وزیر دیگر استعفا داد و رفت. گودرزری در استعفا نامه‌اش اشاره کرده بود پیش از این نیز درخواست کناره‌گیری داده و ظاهراً روحانی نپذیرفته.

وزیر ورزش رژیم پس از استعفا در مصاحبه‌یی گفت: 9ماه است که حتی یک ریال برای عمران ورزش دریافت نکرده‌ام! «بنده از آذرماه سال گذشته یعنی ۹ ماه، یک ریال بابت پروژه‌های عمرانی خودم دریافت نکرده‌ام. خب یک مدیر چگونه می‌تواند موفق جلوه کند؟ موقعی که بسازد، توسعه بدهد، فضاها را گسترش بدهد و... من گفته بودم که صندلیهای ورزشگاه آزادی را درست کنند و متجاوز از ۲ میلیارد تومان هزینه برداشته که تا به‌حال یک ریال بابت آن نگرفته‌ایم. (خبرگزاری دانشجو28مهر95).

باز هم همانروز، یک رسانه دیگر رژیم نوشت: تیم شهرداری تبریز از ادامه حضور در رقابتهای لیگ برتر شطرنج کناره‌گیری کرد. و اضافه کرد: مسعود نامور دبیر سازمان لیگ فدراسیون شطرنج... گفت: شهرداری تبریز از تیم های باسابقه لیگ برتر است که چندین سال در لیگ حضور موفق دارد. اما این تیم به‌دلیل مشکلات مالی قادر به ادامه حضور در لیگ برتر نبود به همین خاطر کناره‌گیری کرد. . وی افزود: تیم شهرداری تبریز از حمایت مالی خوبی برخوردار نبود و هنوز قراردادی با بازیکنان این تیم بسته نشده، در نتیجه شطرنج بازان نیز تمایلی برای شرکت در مسابقات لیگ برتر را نداشتند

و باز هم همان روز ”ورزش سه“ رژیم خبر از احتمال لغو دو بازی لیگ والیبال داد و در حالیکه مسابقات لیگ برتر والیبال از ساعت 1530 همانروز بیست وهشتم باید شروع شود، نوشت: دبیر فدراسیون والیبال رژیم، در مورد شرایط تیم های بدهکار گفته است: «هنوز 2 تیم تسویه حسابهای مالی خود را انجام نداده‌اند و در صورتی که تا ظهر امروز این کار را انجام ندهند، بدون شک کارت بازی هم برای آنها صادر نخواهد شد.» 
اینها فقط و فقط چند خبر دستچین از میان انبوه خبرهای مشابه در یک روز است. همان‌طور که از همین خبرها می‌توان دریافت، مشکل مالی ورزش ایران را زمین‌گیر کرده.

غارت و چپاول ورزش را هم بی‌ نصیب نگذاشته! 
این چپاول در ورزش متنوع تر از دیگر جاها است.
نگاهی به تعداد بازیکنان و همراهانشان در المپیک ریو گوشه‌یی از این مشکل را نشان می‌دهد.

کاروان ورزشی ایران در المپیک ریو از یک گروه تقریباً سنگین 102نفره تشکیل شده بود که تنها 56نفر آنها ورزشکار بودند! بقیه مربی و سرپرست و کادر فنی و حفاظتی و عناصر وزارت اطلاعات بودند که مسؤلیتشان عمدتاً پاییدن ورزشکاران بود! 

بنا‌ به آماری که فدراسیون بین‌المللی فوتبال منتشر کرده سه تیم فوتبال ایران از پر طرفدارترین تیم‌های فوتبال آسیا محسوب می‌شوند، اما همین تیم‌ها توان حل و فصل مسایل مالی خود را ندارند. چرا که مدیریت آنها دولتی بوده و در حقیقت جز اموال غنیمتی بعد از انقلاب به حساب می‌آیند! که آخوندها نسق مالی‌شان را می‌کشند.

اینک سالهاست که سازمان ورزش ایران به دست مشتی پاسدار و آخوند سپرده شده که نه تنها علاقه‌یی به ورزش ندارند بلکه اولاً فدراسیون ها برایشان منبع درآمد و چاپیدن است و ثانیاً حضور زنان را در ورزشگاهها در شمار منکرات می‌دانند چه برسد به ورزش زنان. حرفهای علم‌الهدی در این زمینه را همگان شنیده‌اند و نیازی به تکرار ندارد.

با این حساب چندان غیرطبیعی نیست که برای دیدن فلان مسابقه برویم و ناگهان با در بسته ورزشگاهی روبه‌رو شویم که به علت بدهکار بودن یکی از تیم‌ها، کلاً مسابقه منتفی و نتیجه سه بر صفر به نفع آن یکی تیم اعلام شده باشد، اتفاقی که دیروز 28مهر 95 افتاد! مثل این خبر:
به گزارش 'ورزش سه' به‌نقل از ”ایسنا“، بازی تیم‌های متین ورامین و پارسه تهران نیز به‌دلیل عدم پرداخت مطالبات طلبکاران، باشگاه ورامینی، ۳ بر صفر به نفع پارسه اعلام شد! 

بنیاد ورزش ایران با این خبرها، هم‌چون دیگر نهادهای اجتماعی ایران به سرعت رو به ویرانی می‌رود، تنها راه چاره این‌جا هم مانند دیگر جاها یکی بیش نیست و آن‌هم، براندازی نظامی است که کمر به براندازی ارکان جامعه ایران بسته!

۱۳۹۵ مهر ۲۷, سه‌شنبه

فراخوان دادخواهی شهیدان قتل عام سال شصت و هفت

به جنبش دادخواهي جانباختگان قتل‌عام۱۳۶۷ بپيونديم

كشتار سياه ۳۰هزار زنداني سياسي در سال ۱۳۶۷ ننگين‌ترين جنايتي است كه رژيم ضدبشري حاکم نسبت به مردم ايران مرتكب شده است. اين قتل‌عام گسترده كه نظيرش در هيچ كجاي دنياي معاصر وجود ندارد، با فتواي خميني و مديريت فرزندش احمد خميني و نزدیک ترین یارانش یعنی هاشمي رفسنجاني و خامنه‌اي صورت گرفت و توسط شقي ‌ترين حاکمان شرع و دادستان‌هاي سفاك و با معاونت‌ وحشی‌ترين مأموران شكنجه و اعدام زندانيان، اجرايي شد.
در اين قتل‌عام سياه، بهترين و آگاه ترين فرزندان مردم ایران، كه بر آرمان آزادي هم‌میهنانشان پاي فشردند، سر به دار شدند و آخوندهاي حاكم توانستند با اعمال سرکوب و ارعاب و دست یازیدن به زشت ترین شیوه های تبلیغاتی، بر تیره‌ترين جنايت باور ناكردني خود پرده‌اي سياه بكشند.
اما امروز، پس از گذشت ۲۸سال از آن فاجعه، خون شعله ور شهيدان آزادي اوجي تازه گرفته و با كارزار دادخواهي خانواده شهيدان و بویژه با انتشار نوار گفتگوی آقاي حسینعلی منتظري ـ قائم مقام خمینی در آن زمان ـ با تعدادي از مجريان بالاي حكومتيِ دست اندركار اصلي قتل‌عام در زندان هاي تهران، جنبش دادخواهی بازتاب گسترده اجتماعي در داخل ایران و دیگر کشورهای جهان يافته است.
تلاش های گوناگون و متعدد در این زمینه به حدی گسترده و تاثیر گذار بوده است كه حتي بسياري از مقام ها و وابستگان رژيم نیز هرکدام بنا بر عللی خواستار توضيح در باره چند و چون اين جنايت شده اند و تا آنجا پيش رفته اند كه از ضرورت عذرخواهي از قربانيان سخن می گویند. البته خامنه اي و رفسنجاني و مجلس خبرگان آخوندي از اين جنايت حمايت کرده اند و آخوندهاي جنایتکاری مانند مصطفي پورمحمدي، وزیر دادگستری کابینه روحانی به جنايت خود افتخار مي‌كنند تا شايد بتوانند گسترش اعتراض در درون نظام را مهار كنند.
دادگاه هاي آينده تاريخ و زماني كه اين جانيان در مقابل عدالت قرار گيرند، نشان خواهند داد مدال هايي كه جلادان برای مشارکتشان در این جنایت، بر عباي خود مي‌آويزند، جز ننگ ابدی نخواهد بود. درست نقطه‌ی مقابل این جنایتکاران، مجاهدان و مبارزانی هستند که در آن روزهای تیره به دار آویخته شدند. آنان قهرمانان ملی و سرداران پیشتاز آزادی میهن هستند و دیر نیست که عکس های آنها زینت بخش تمامی کوچه‌ها و خیابان های میهن گردد.
وظيفه انساني، ملي، و انقلابي همه ما روشنفكران، هنرمندان، نويسندگان، روزنامه نگاران، ورزشكاران و همة كساني كه با نفي سلطة جابرانة استبداد دینی، خواستار آزادي ایران هستند، ایجاب می کند كه به دادخواهی قيام كنيم و به اين رژيم ضد انساني هيچ فرصتي برای گریز از عدالت ندهيم.
ما امضا كنندگان اين فراخوان، اعلام مي‌كنيم بايد همه فشارهای داخلي و بين المللي را بر گردانندگان رژيم آخوندی حاکم بر ایران متمركز كرد تا اسامي و مشخصات همة قتل عام شدگان و تاريخ اعدام و محل دفن آنها را ارائه کنند.
ما از كميسر عالي حقوق بشر، شوراي حقوق بشر، مجمع عمومي و شوراي امنيت ملل متحد مي خواهيم يك هيات تحقيق مستقل و بين المللي براي رسیدگی به اين جنايت بزرگ تعيين کنند، اين قتل عام بي سابقه را به عنوان جنايت عليه بشريت برسميت بشناسند و ترتيبات ضروري براي تشكيل يك تريبونال بين المللي و قرار دادن آمران و عاملانش در مقابل عدالت را به عمل بياورند.
ما تا قرار گرفتن مسئولان این جنایت در برابر عدالت از پاي نخواهيم نشست. این کارزار بخش مهمی از مبارزه ما براي لغو احكام ضد انساني اعدام، قصاص، مجازاتهاي ضد انساني و قرون وسطايي مانند قطع دست و پا و در آوردن چشم از حدقه و همچنين مبارزه ما براي برچيدن بساط ديكتاتوري ديني و استقرار دمكراسي مبتنی بر جدائی دین از دولت است.
ما از همه‌ی ایرانیان آزادی خواه و مدافع حقوق بشر می خواهیم با امضاي این فراخوان به جنبش دادخواهی شهيدان قتل‌عام۱۳۶۷ بپيوندند.
  • اسامی دعوت کنندگان به فراخوان


1- آبتين آئينه: شاعر و پژوهشگر فرهنگي
2- امير آرام: آهنگساز و خواننده
3- محمد آزادان: فوتبالیست، عضو تیم ملی امید
4- شانت آسادوریان: طراح
5- آيدا آساطوریان: فعال سياسي
6- آنی آساطوريان (کارولاین): طراح
7- بابك آسيايي: فعال حقوق بشر، زنداني سياسي سابق
8- فاطمه ابراهيم‌پور: از مادران شهدا
9- عارف ابراهيم‌پور: موزيسين، استاد نوازنده انواع سازهاي ايراني
10- پوريا ابراهيمي: فعال حقوق بشر، زنداني سياسي سابق، متخصص کامپيوتر
11- امير ابراهيمي: فعال سياسي چپ
12- فيروزه اجاق: عضو سابق تيم ملي بسكتبال ايران
13- اصغر اديبي: بازیکن سابق تیم فوتبال باشگاه پرسپولیس و تیم ملی‌ ایران
14- منوچهر ارسطو پور: قهرمان قايقراني
15- فريبا اسديان: زنداني سياسي سابق
16- جواد (فريار) اسديان: شاعر و نويسنده ـ نائب رئيس انجمن قلم ايران در تبعيد و عضو كانون نويسندگان ايران در تبعيد
17- مسلم اسكندر فيلابي:
18- مجيد اسلامي جم: از بازاريان تهران و زنداني سياسي سابق
19- نصرالله اسماعيل زاده: فيزيكدان، مهندس ارتباطات، زنداني سياسي در رژيم شاه
20- فرامرز اسماعيلي: نوازنده تنبک و بازیگر تئاتر
21- زري اصفهاني: نويسنده و شاعر
22- سعيد اطلس: تحليلگر سياسي، ترانه‌سرا
23- كريم اعظمي: نقاش و طراح
24- هنگامه افشار: بازیگرتئاتر و سینما و برنامه ساز تلویزیون پارس
25- رسا افشارچي: هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز
26- نيما افشاري: نوازنده سنتور
27- حسين افصحي: بازیگرتئاتر و سینما و برنامه ساز تلویزیون
28- محمد اقبال: نويسنده، آرشيتكت
29- مريم اكبري منفرد: زنداني سياسي، زندان اوين
30- رضا اكبري منفرد: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
31- يوسف اكرمي: فيلمساز مستقل
32- ماني امين زاده: هنرمند و استاد فلوت
33- مينا انتظاري: زنداني سياسي سابق، فعال حقوق بشر
34- ناصر انقطاع: تاريخ نگار و نويسنده و برنامه ساز تلويزيون
35- ياسين اهوازي: فعال سياسي، عرب اهوازي
36- اسماعيل اوجي: مترجم، فعال حقوق بشر و حقوق زنان
37- محسن اوليا: سينماتوگراف، استاد سابق دانشگاه ملي ايران
38- رضا اوليا: هنرمند مجسمه ساز و نقاش
39- مسعود ايپكچي: كارشناس ورزش
40- سعيد ايپكچي: ملی پوش پیشین دو و میدانی در رشته پرش ارتفاع 
41- داريوش ايلداري: نقاش و طراح
42- رحمان باران: نويسنده، خواننده، موزيسين
43- خسرو باقرپور: شاعر و نويسنده
44- افشين بايماني: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
45- شهرام  بروخيم: کارگردان، بازیگر تئاتر و سینما و برنامه ساز رادیو
46- محمد بهروزي: داور رسمی‌ فوتبال ایران
47- علي اصغر بهروزيان: نويسنده
48- مسعود بهي: نوازنده تمبك
49- منوچهر بي بيان: نويسنده و مؤسس تلويزيون جام جم
50- محمدرضا بيات: معلم اخراجي
51- شهرنوش پارسي‌پور: رمان نویس و برنامه ساز رادیو
52- عزيز پاكنژاد: فعال سياسي
53- عسل پهلوان: برنامه ساز سیاسی در تلویزیون
54- عباس پهلوان: نویسنده، روزنامه نگار و سردبیر مجله فردوسی
55- عاطفه پوررجايي: برنامه ساز راديو و مسئول راديو چكاوك
56- ميترا پورفرزانه: شاعر
57- ناصر پيمان: عضو هیئت دبیران انجمن قلم ایران در تبعید
58- جمشيد پيمان: فارغ التحصیل علوم سیاسی، شاعر و نویسنده
59- صدرالدين تام: فيلمساز
60- سعيد توتونچيان: پزشك عمومي
61- احسان توتونچيان: دانشجوي پزشكي
62- محمد حسين توتونچيان: زنداني سياسي سابق و فعال سياسي
63- فريدون توفيقي: تهيه‌كننده و برنامه‌ساز راديو تلويزيون
64- فريا ثمراني: بازيگر، كارگردان تئاتر
65- بهروز جاويد تهراني: فعال حقوق بشر
66- آيدا جباري: خواننده و آهنگساز
67- ليلا جديدي: فعال سياسي چپ و مسئول راديو پيشگام
68- مهري جوان محجوب دوست: معلم اخراجي، زنداني سياسي دهه شصت
69- ربابه جوزقي: فعال سياسي چپ
70- يزدان حاج حمزه: پژوهشگر اوضاع اقتصادي-سياسي ايران
71- حسن حبيبي: كنشگر سياسي
72- امجد حسين‌پناهي: فعال حقوق بشر
73- كاك بابا شيخ حسيني: دبيركل سازمان خبات كردستان ايران
74- صالح حميد: خبرنگار و فعال حقوق بشر
75- فرّخ حيدري: مهندس کامپیوتر، زندانی سابق و فعال سیاسی، نویسنده
76- حسين حيدري (فقيد): شاعر و ترانه سرا، بازیگر سینما و تئاتر
77- جمشيد حيدري نيا: فوتبالیست، عضو منتخب جوانان خوزستان
78- پوريا خادمي: دانشجوی رشته موسیقی کلاسیک و نوازنده ویلون
79- پرويز خزايي: كارشناس حقوق بين الملل
80- خسرو خواجه‌نوري: فعال سياسي چپ
81- سيد هاشم خواستار : نماينده معلمان در كانون صنفي معلمان خراسان
82- نادر خوشدل: رمان‌نويس و سينماگر
83- اسماعيل خويي
84- حسن خياط‌باشي: دوبلور فیلم وگوینده. بازیگر تئاتر و سینما، برنامه سازسیاسی تلویزیون و رادیو
85- حسن داعي الاسلام: پژوهشگر
86- شاپور دانشمند: کارگردان و نویسنده و برنامه ساز تلویزیون
87- ارژنگ داوودي: زنداني سياسي- زندان زابل (سيستان و بلوچستان)  
88- فريبا داوودي مهاجر: روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
89- سينا دشتي: پزشك و نويسنده
90- سهيلا دشتي: خبرنگار، مترجم
91- نيلوفر دوپري: خواننده
92- مهدي ذكائي: خبرنگار و صاحب امتياز و سردبير مجله جوانان
93- شاهين ذوقي‌تبار: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
94- گويا رام: پزشك
95- آهنگ رام: حقوقدان
96- ملودي رام: دندانپزشك
97- فلور رام (صدودي): فعال سياسي
98- آرش رايجي: فعال سياسي چپ
99- صالح رجوي
100- مجيد رحيمي: شاعر و نويسنده
101- علي رستگار: دانشجوي اخراجي - زنداني سياسي سابق
102- نادر رفيعي: کارگردان و بازیگر سینما، مدیر و مجری برنامه تلویزیون
103- مهتاب رهبران: خواننده و بازيگر فيلم
104- جواد رياحي: فعال سياسي چپ
105- مجتبي زارع: خواننده
106- زهرا زهتاب چي: زنداني سياسي، زندان اوين
107- فريدون ژورك: نویسنده،کارگردان و بازیگر سینما
108- مهدي سامع
109- فتاح سبحاني: زنداني سياسي سابق
110- علي سجادي: زندانی سیاسی در رژیم خمینی و عضو پیشین تیم فوتبال باشگاه هما تهران 
111- محمود سرابي: مدير تلويزيون رنگارنگ، روزنامه نگار و مربي فوتبال
112- صوفي سعيدي: دکترای روابط بین الملل، عضوانستیتوی گلوب کرافت ژنو
113- حسين سعيديان: دکترای علوم کامپیوتر، استاد و محقق دانشگاه
114- بهرام سلطاني: استاد دانشگاه سوربن پاریس، فوق دکترا در  اقتصاد مالی
115- يحيا (يحيي) سيروس: نوازنده فلوت و ني
116- نسرين سيفي: مديريت اداري در دانشگاه بركلي كاليفرنيا، فعال سياسي و حقوق زنان
117- گيسو شاكري: خواننده، شاعر و نويسنده
118- زهره شجاعي: فعال سياسي چپ
119- موسي شريفي: خبرنگار، عرب اهوازي
120- داريوش شكوف: فيلمساز و نقاش
121- محمد شمس: رهبر اركستر، آهنگساز، تنظيم كننده
122- رضا شمس: نويسنده، عضو کانون نویسندگان ایران
123- خسرو شهرياري: كارگردان تئاتر، نويسنده، پژوهشگر
124- محمد علي شيخي: سخنگوي استادان متعهد دانشگاهها
125- صولت شيخيان‌پور: زنداني سياسي دهه شصت
126- صارم الدين صادق وزيري
127- حسن صادقي: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
128- حميد رضا طاهر زاده: دکترای اقتصاد، موسیقیدان
129- اسد طاهري: فعال سياسي چپ
130- هادي عابدي باخدا : زنداني سياسي سابق
131- مهرداد عارفاني: شاعر
132- كامران عالمي‌نژاد: فعال سياسي چپ
133- كريم عبديان: فعال حقوق بشر، عرب اهوازي
134- حميد رضا عظيمي: متخصص امور كامپيوتر
135- توفيق عقيلي: كاريكاتوريست
136- مهوش علاسوندي: بنيانگذار نهاد مادران عليه اعدام
137- نرگس غفاري: مجری و تهیه کننده رادیو ایرآوا
138- ايرج فاطمي: برنامه ساز تلويزيوني، مفسر سياسي، ترانه‌سرا
139- احسان فتاحيان: زنداني سياسي سابق، فعال حقوق بشر
140- بهمن فتحي: برنامه ساز و تحلیلگر سیاسی تلویزیون
141- بيژن فتحي: بنيانگذار نهاد مادران عليه اعدام
142- فرخ فرخ‌يار: طراح و مجسمه‌ساز
143- بهراد فردي: برنامه ساز تلویزیون
144- مادر فرزانه‌سا: از مادران شهدا
145- حسين فرشيد (پويا): طنز نويس و فيلمساز
146- فرشيد فرشيدي: عکاس و فیلم بردار
147- فريد فرهان: فعال سياسي چپ
148- پيام فرهي: محقق ادبی، نویسنده و مجری برنامه در تلویزیون
149- فرهنگ فرهي: نویسنده، برنامه ساز تلویزیون و مقاله نویس مجله هفتگی جوانان
150- بتول فقاهتي: زنداني سياسي سابق، فعال حقوق بشر
151- علي فلاح: نقاش و خوشنويس
152- ابوالقاسم فولادوند: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
153- علي فياض: نويسنده و فعال سياسي
154- مهرداد قادري: فعال سياسي چپ
155- پرويز قاضي سعيد: داستان سرا، مقاله نویس، برنامه ساز و مفسرسیاسی رسانه های فارسی زبان
156- محمد قرباني: نقاش و كاريكاتوريست
157- كيوان كابلي: نويسنده، كارشناس اقتصاد و محيط زيست
158- عباس كاظمي: از پدران شهدا
159- فرشته كريمي: آموزگار سابق دبستان شهرهای ایران
160- رحمان كريمي: شاعر و نویسنده و دبیر سابق دبیرستان شهرهای ایران
161- رحيم كريمي: فيلمساز و عكاس
162- حجت كسرائيان: نقاش و مجسمه ساز
163- صمصام كشفي: شاعر و نويسنده
164- صالح كهندل: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
165- فتح الله كياييها: فعال سياسي چپ
166- وارت کارولاین: متخصص كامپيوتر
167- كامران گرامي‌نژاد: استاد هنرهاي رزمي - زنداني سياسي سابق(دهه شصت)
168- فريده گلدره: فعال حقوق بشر و زنان
169- جلال گنجه اي
170- ابراهيم مازندراني: سخنگوي كانون توحيدي اصناف
171- سعيد ماسوري: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
172- عزيز ماملي: حقوقدان، وكیل دادگستری
173- زهره محسني‌پور: وكيل دادگستري
174- رضا محمدي: فوتبالیست تیم ملی امید ایران، انتخابی تیم ملی فوتبال
175- وزير محمدي: فيلمبردار و كارگردان برنامه تلويزيون
176- حسن محمودي: فعال سياسي چپ
177- شهلا مرادي: زنداني سياسي سابق، فعال سياسي
178- كريم مرادي: زنداني سياسي سابق، فعال سياسي
179- صديقه مرادي: زنداني سياسي، زندان اوين
180-  مرجان: بازيگر سينما و خواننده موسيقي پاپ
181- مهين مشكين‌فام: ليسانس شيمي، دبير سابق دبيرستانهاي مشهد
182- بهرام مشيري: نویسنده، محقق تاریخ و برنامه‌ساز سیاسی در تلویزیون
183- هادي مظفري: شاعر و نويسنده
184- فائزه مظهری: عضو سابق تیم‌ ملی‌ دو و میدانی ایران - فوق لیسانس فیزوتراپی و فوق لیسانس تربیت بدنی از آلمان
185- علي معزي: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
186- عبدالعلي معصومي: تاريخ‌نگار
187- غزال مفيدي: دارنده كمربند جودو، قهرمان و نايب قهرمان دانشگاههاي آلمان در رشته جودو
188- رضا ملك: زنداني سياسي سابق، معاون سابق تحقيق وزارت اطلاعات
189- محمد ملكي
190- محمدعلي منصوري: زنداني سياسي، زندان گوهر دشت
191- یوسف مهدوي: فوتبالیست سابق تیم باشگاه هما
192- بهرام مودت: عضو سابق تیم فوتبال باشگاه پرسپولیس و تیم ملی‌ ایران
193- كاظم موسوي: سخنگوي حزب سبزهاي ايران و مسئول سايت آلماني فوروم ايرانيان
194- سيدعلي ميرشاه قاسمي: فعال سياسي
195- زينت ميرهاشمي: فعال سياسي و سردبير نبرد خلق
196- نادر نادري‌نژاد: خبرنگار و برنامه ساز سیاسی تلویزیون
197- محمد ناهيد: مهندس كشاورزي
198- مرحمت ندري (رضايي): از مادران شهدا
199- شيرين نريمان: زنداني سياسي سابق، فعال سياسي
200- علي نژاد ترشيزي: آرتيست
201- مسعود نقره‌كار: پژوهشگر و پزشك
202- شكرالله نگهدار: مربي تيم بسكتبال جوانان شيراز
203- زهرا نوروزي (عزيز): مادر رضاييهاي شهيد
204- علي نوري: موسيقيدان
205- اباذر نوريزاد: فيلمساز، خواننده
206- حسن هاشميان: روزنامه نگار و خبرنگار و تحليلگر
207- هايك هاكوپيان: موزیسين، نوازنده و خواننده
208- عبدي هزارخاني: فيملساز ـ نماينده حزب سبزهاي ايران در كانادا
209- منوچهر هزارخاني
210- ناهيد همت آبادي: خواننده اپرا
211- منشور وارسته: نویسنده و کارشناس روابط بین‌الملل

۱۳۹۵ مهر ۲۶, دوشنبه

به یاد شهین حیدری در غروب کشتار زندانیان تابستان ۶۷



همه نگهبانان و پاسداران به طرف شهین هجوم بردند تا صدای او را قطع کنند ولی شهین شعار می داد! با لگد و قنداق تفنگ او را می زدند، چهار دست و پای او را گرفتند، دهانش را بستند و او را به داخل مینی بوس انداختند و ..........


شاید آن غروب لعنتی را هرگز نشود فراموش کرد. از ورای روزنه هائی که در بالای دیوارها که به عنوان پنجره بودند هم می شد قرمزی غروب را دید. همه منتظر صدای پای نگهبان بودند تا در را باز کند. چشم ها در جستجوی دلایلی برای آرامش می گشتند ولی تنها این سکوت بودکه بر بند "ب" زندان سایه گسترده بود. حجم فاجعه پیش رو این قدر بزرگ بود که هیچکس توان باور آن را نداشت! حتی در سال ۶۰ که ماشین اعدام زندان یونسکو به بسیاری طعم اعدام را چشاند ابعاد فاجعه قابل تصور بود ولی اینک مراسم قتل عام دسته جمعی زندانیان در راه بود، هیچکس را توان تحلیل چنین قساوتی نبود، قتل عام کسانی که دوران زندان خود را سپری می کردند و یا در حال اتمام آن بودند! کسانی که طبق دستور رئیس زندان می بایست منتقل شوند در حال جمع کردن وسائلشان بودند، احمد آسخ که از روز اولی که حضور هیأت بررسی اعلام شده بود به آن بدبین بود سکوت را شکست و با لحن طنز آلودی از طاهر رنجبر پرسید: "مثل این که داریم برای رفتن تو گونی وسایلمان را جمع می کنیم؟!"  
 این اصطلاح خود طاهر بود، طاهر از سال ۶۰ تا سال ۶۴ زیر اعدام بود و عاقبت او را به پانزده سال محکوم کرده بودند و در آن سال ها، زیر حکم هر وقت از او می پرسیدی: "طاهر خبری از حکم نیست؟" می گفت: "نه، تا نیم تنه توی گونیم ولی هنوز سرم بیرون است!" احمد می خواست به همه بگوید خبر شوم در راه است. همه می دانستند که خبر انتقال، شر است ولی هیچکس نمی خواست آن را به زبان بیاورد. نگهبان در را باز کرد و گفت: "زندانیان با وسایلشان بیایند بیرون." علی شیخی دست در گردن برادرش حسین کرده بود و آرام گریه می کرد. سید محمد انوشه همچنان استوار و پا بر جا ساکش را دستانش گرفته بود و به نظر می رسید خیلی مصمم با مسأله کنار آمده است. یحیی قلاوند داشت برخی وسایلش را به بچه ها می داد، رحیم فولادوند داشت با من حرف می زد که نگهبان فریاد زد: "آقایان معطل چی هستن؟ یا الله راه بیفتین!" من با رحیم رفتم بیرون، توی حیاط دیگر همه می دانستند داستان چیست! تقریبا با همه روبوسی کردیم، چند تای دیگر از بچه ها که توی لیست نبودند به بهانه کمک و آوردن وسایل آمده بودند توی حیاط!
 همه قصابان آمده بودند: هردوانه، کاظمی، حبیب بلوایه، گندمکار، علی نادی خلف، عبدالحسین دعیجی و ..... اینجا کشتارگاه یونسکو است و اینان چاقوهای خود را تیز و آماده کرده اند تا در گلوی جوانانی فرو برند که گناهی جز مخالفت با نظام سیاسی موجود نداشتند، گناهی نابخشودنی که سزای آن مرگ بوده و هست، قاتلان در برابر قربانیان صف کشیده بودند!
 اما ناگهان فریادها و شعارهای شهین حیدری همه را به خود آورد! از لای در می شد او را دید، پاسداری گیسوانش را می کشید و او که مقاومت می کرد، شهین حیدری سومین اعدامی خانواده حیدری بود، پیش از او هوشنگ برادر بزرگ شهین که معلم بود در سال ۶۰ و سپس نسرین حیدری شانزده ساله (سال دوم دبیرستان بود) در سال ۶۱ اعدام شدند و اینک نوبت شهین بود! آن پاسدار دیگر او را روی چمن زندان می کشاند، شهین نعره می زد و شعارهائی بر علیه جمهوری اسلامی سر می داد و در کنار در، جمعیت منتظر را موجی از احساسات از خود به در کرد، فریادهای شهین همه را با تلخی آن چه در پیش بود مواجه کرد، دیگر هیچکس را یارای مقاومت نبود، حتی می توانستی اشک های سید محمد را که روی گونه هایش می لغزید ببینی، شهین گاهی شعر می خواند و گاه شعار می داد، دیگر پاسدار را یارای زورآزمائی با شهین نبود! پاسدار دیگری به او ملحق شد، هر یک سمتی از موهای شهین را می کشیدند، شهین همچنان فریاد می زد، خمینی را خطاب قرار می داد.
 جان شیفته ای که سودائی جز مردم نداشت، جان شیفته ای که قربانی قساوت کسانی شد که فقط کشتن می توانست به آنان آرامش بدهد، شهین حیدری در خانواده ای کارگری به دنیا آمده بود، خانواده ای که از حاصل کار سوزنبانی در راه آهن اندیمشک ارتزاق می کرد، دستگیری بار دوم شهین در سال ۶۵ این خانواده را که دو جوان خود را از دست داده بود با مشکلات کمرشکن مواجه کرده بود، تبعید به زندان بندرعباس و سپس به زندان گوهردشت باعث شده بود که پدرش تنها دارائیش را یعنی خانه اش را بفروشد تا بتواند روزی در بندرعباس و روز دیگر در کرج به ملاقات او برود. در زندان گوهردشت او را به مدت طولانی، تقریبا یک سال در انفرادی های معروف به قبرستان نگه داشتند و در سال ۶۷ او را به زندان یونسکو آورده بودند و اینک مراسم قربانی او در جریان بود!
 همه نگهبانان و پاسداران به طرف شهین هجوم بردند تا صدای او را قطع کنند ولی شهین شعار می داد! با لگد و قنداق تفنگ او را می زدند، چهار دست و پای او را گرفتند، دهانش را بستند و او را به داخل مینی بوس انداختند و در سکوت مابقی زندانیان، سوار بر مینی بوس ها شدند، وقتی در باز شد تا مینی بوس ها از در بگذرند زنان و کودکانی که در صف نانوائی روبروی زندان ایستاده بودند هاج و واج داخل زندان را نگاه می کردند، شاید آنان نیز نمی توانستند عمق فاجعه را بفهمند، مینی بوس ها رفتند و این صدای درب آهنین یونسکو بود که ما را به خود آورد.
 بعد به خانواده حیدری از طریق دادگاه انقلاب اعلام شد که جنازه شهین در روبند دزفول دفن شده است اما وقتی شبانه برخی خانواده ها چون خانواده مصطفی بهزادیان، رحیم فولادوند و ..... قبرها را گشودند جنازه ای در آنها نیافتند تا تاریخ را به قضاوتی دیگر در باره قتل عام دسته جمعی زندانیان فراخوانند!

۱۳۹۵ مهر ۲۳, جمعه

تبریک ــ این پیروزی بزرگ استراتژیکی ، بیانگر پیروزی نهایی محتوم است




              این پیروزی بزرگ استراتژیکی ، بیانگر پیروزی نهایی محتوم است

   فرزندان و جگرگوشه گان بی نظیر و قهرمان ایثارگر اشرفی به سلامت و پیروزی به آلبانی رسیدند. این یک شکست استراتژیکی برای اهریمنان خونخوار حاکم بر ایران دربند و لاجرم یک پیروزی استراتژیکی برای مقاومت سختکوش و سرفراز ایران زمین است. دلیل هم کاملا واضح . خمینی و خمینیسم بخصوص از سال 1360 به بعد کمر به نابودی یا کمرشکستن مجاهدین خلق گرفت . شدت و حِدّت واقعی این تصمیم جنایتکارانه و ضد بشری از تاریخچه زندان های مخوف شروع شد تا هجوم فیزیکی و روانی و تبلیغاتی در تمامی حوزه های ملی ، منطقه یی و جهانی . مرکز ثقل این هجوم ، ارتش آزادیبخش بود که چون بعد از جنگ ، عراق جولانگاه و چراگاه راحت و بی مانع جدی گـُرازان و گرگ ها دین دکان قرار گرفت ؛ براین باور و امید شدند که با حذف این ارتش ملی تنها رقیب سرسخت مزاحم را هم خیال خود را از مجاهدین خلق راحت کنند و هم به مردمان به تنگ آمده ایران بفهمانند که قوی ترین شما را به زانو درآوردیم و در محاسبات ملی و بین المللی برای همیشه حذف و پاک کردیم ، بنابراین راهی دیگر نیست جز آنکه خود را جمع و جور کنید و با رژیم ما دمساز و همساز گیرم که به بهانه اصلاح طلبی و مبارزه غیر خشونت طلبی !! ما با آوردن و پر و بال دادن های فاقد پرواز از بام خودمان ، حواسمان هست که این زمینه بقای رژیم را کور نکنیم . راز و رمز مقاومت که سرلوحه مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت است و تجلی آن در اشرفیان قهرمان به آشکارا و اشکال مختلف تعریف و تثبیت شده است در همین نا امید شدن از سیاست جهان نامساعد و چند چهره و سوداگر است که تا کنون دست از اهریمنان برنداشته و به بهانه ها و لطایف الحیل های به شدت موذیانه و آب زیرکاه کوشیده است که از سقوط محتوم این ضد بشران جنگ طلب و تفرقه انگیز ؛ جلوگیری کند. بیاد بیاوریم هجوم ها و موشک ها که خم به ابرو نیاوردند و کوبلر ها را واسطه و توجیه گر حقایق کردند. بیادبیاوریم که مزدوران حقیر به سالیان تبلیغ کردند که رهبران نمی خواهند اشرفیان از عراق بیرون بروند و مرگ و میر آنان برایشان مهم نیست مگر جنبه تبلیغاتی آن و از زمانی که به همت مقاومت بی سابقه قهرمانان اشرفی و تلاش و پیگیری بی وقفه مسئولان تحت پرچمداری پرتلاش مریم قهرمان ، جهانداران ناگزیر به رعایت شدند و فرزندان دلاور میهن راه به آلبانی بردند این دکه های رسوا و کساد مزدوران براین ساز استوار شد که مجاهدین را از عراق بیرون کردند.
   رژیم نمی خواست که دشمنان سوگند خورده و تا پای جان مصمم ، از تیر رسش خارج شود . او قاطعانه می خواست یا نابود کند یا آنان را به انفعال و تسلیم وادارد و این برایش یک استراتژی حیاتی و بقا بود. چنین است که ما می گوییم شکست این استراتژی ، به معنی پیروزی استراتژیکی مقاومت ایران است .
   ما این پیروزی شگفت را به رهبران مقاومت ایران خاصه مریم قهرمان و مسئولان سازمان مجاهدین خلق و کوششگران شورایی و تمامی هواداران وفادار و ملت ایران و همه آزادیخواهان جهان ، با غرور و شادمانی تبریک و تهنیت می گوییم که می دانیم فردا از آن پایداران است .
            فرشته و رحمان کریمی  
          10 سپتامبر 2016       

هیل تایمز کانادا: قتل‌عام سال ۱۹۸۸ در کانون توجهات



رسانه کانادایی هیل تایمز طی مطلبی درباره قتل‌عام زندانیان سیاسی نوشت: یک گروه از ایرانیان مقیم کانادا، از دولت این کشور خواستند تا قتل‌عام زندانیان سیاسی در ایران در سال 67 را محکوم کند و برقراری روابط با رژیم ایران را مشروط به وضعیت حقوق‌بشر در ایران کند.

هیل تایمز نوشت: قتل‌عام سال 1988، که در آن هزاران نفر به‌خاطر مخالفت سیاسی با رژیم کشته شدند، به‌دلیل یک نوار صوتی که در مردادماه گذشته علنی شد، در کانون توجهات قرار گرفته است. کمیته کانادایی دوستان ایران دموکراتیک در یک کنفرانس مطبوعاتی، دولت کانادا را به گرفتن موضع قوی‌تری نسبت به رژیم ایران فراخواند.

هیل تایمز افزود: شانتال گانیون، سخنگوی وزیر امور خارجه گفت: ‘کانادا در نظر دارد امسال دوباره قطعنامه‌یی در مورد نقض حقوق‌بشر در ایران را در مجمع عمومی سازمان ملل پیش ببرد. ‘.